آلپ تکین و باد قسمت دوم / The Alptekin and Wind Episode 2
آلپ تکین و باد / قسمت دوم
... باد همین طور که آلپ تکین را با خود جهت آشنا کردن با افرادی می برد که قبلا با آنها هم صحبت کرده بود، گفت : (( تو باید هدفی را در زندگی دنبال کنی ، بگو چه هدفی برای آینده خود داری؟ )) آلپ تکین: (( هنوز هدفی ندارم.)) باد: ((باید انتخاب کنی، داشتن هدف است که در زندگی انسان را امیدوار نگه می دارد ، زنده نگه می دارد، هر چقدر هم زمانی فکر کنیم به هدف خود نرسیده ایم در اشتباهیم ، چون هدف هایمان همیشه ما را تغییر می دهند و این ثمره اصلی آنها است.))
باد سپس رو به آلپ تکین گفت : (( تو را ابتدا با سلطانی آشنا خواهم کرد که هم نام* توست.))
آلپ تکین هیجان زده پرسید: (( یعنی نام او هم آلپ تکین است؟))
باد گفت: (( آری و من با او هم سخن گفته ام.))
سپس از میان ابر ها خارج شدند و به سرزمینی رسیدند، باد به او پسر بچه ای را نشان داد که غمگین ایستاده و به آبی که از رودی می گذرد، نگاه می کند.
آلپ تکین به باد گفت : (( تو گفته بودی مرابا یک سلطان آشنا می کنی؟سلطانی که هم نام من است. این که بچه است؟)) باد گفت: (( این زمانی است که من برای اولین بار با او صحبت کردم ، او در میان آن همه دوستش و مردمان شهرش همیشه خود را تنها احساس می کرد ، او افکار بلندی داشت ، مثل تو.)) آلپ تکین گفت: ((یعنی من هم می توانم در آینده یک سلطان شوم؟)) باد گفت: (( هر آنچه که می خواهی می توانی در آینده به آن دست یابی. هر چه که بخواهی در نتیجه نیرویی تو را به آن خواهد رساند و تو در نهایت می فهمی که به هدفت رسیده ای.))
باد گفت : (( می خواهی تو را ببرم ، به آینده اش و ببینی چطور سلطانی شده است؟ ))
آلپ تکین قبول کرد و باد او را به زمان سلطانی آلپ تکین برد.
باد گفت : (( آلپ تکین ، توانست با تکیه به هدف خود در نهایت یک قلمرو طولانی را از فارس تا هندوستان و از قره قوم صحرا تا دریای عمان به کنترل خود درآورد و به قلمرو ترکان اضافه کند.))
آلپ تکین به باد گوش می داد . باد ادامه داد: (( اکنون چطور؟ هدف خود را انتخاب کرده ای؟ ))
... باد همین طور که آلپ تکین را با خود جهت آشنا کردن با افرادی می برد که قبلا با آنها هم صحبت کرده بود، گفت : (( تو باید هدفی را در زندگی دنبال کنی ، بگو چه هدفی برای آینده خود داری؟ )) آلپ تکین: (( هنوز هدفی ندارم.)) باد: ((باید انتخاب کنی، داشتن هدف است که در زندگی انسان را امیدوار نگه می دارد ، زنده نگه می دارد، هر چقدر هم زمانی فکر کنیم به هدف خود نرسیده ایم در اشتباهیم ، چون هدف هایمان همیشه ما را تغییر می دهند و این ثمره اصلی آنها است.))
باد سپس رو به آلپ تکین گفت : (( تو را ابتدا با سلطانی آشنا خواهم کرد که هم نام* توست.))
آلپ تکین هیجان زده پرسید: (( یعنی نام او هم آلپ تکین است؟))
باد گفت: (( آری و من با او هم سخن گفته ام.))
سپس از میان ابر ها خارج شدند و به سرزمینی رسیدند، باد به او پسر بچه ای را نشان داد که غمگین ایستاده و به آبی که از رودی می گذرد، نگاه می کند.
آلپ تکین به باد گفت : (( تو گفته بودی مرابا یک سلطان آشنا می کنی؟سلطانی که هم نام من است. این که بچه است؟)) باد گفت: (( این زمانی است که من برای اولین بار با او صحبت کردم ، او در میان آن همه دوستش و مردمان شهرش همیشه خود را تنها احساس می کرد ، او افکار بلندی داشت ، مثل تو.)) آلپ تکین گفت: ((یعنی من هم می توانم در آینده یک سلطان شوم؟)) باد گفت: (( هر آنچه که می خواهی می توانی در آینده به آن دست یابی. هر چه که بخواهی در نتیجه نیرویی تو را به آن خواهد رساند و تو در نهایت می فهمی که به هدفت رسیده ای.))
باد گفت : (( می خواهی تو را ببرم ، به آینده اش و ببینی چطور سلطانی شده است؟ ))
آلپ تکین قبول کرد و باد او را به زمان سلطانی آلپ تکین برد.
باد گفت : (( آلپ تکین ، توانست با تکیه به هدف خود در نهایت یک قلمرو طولانی را از فارس تا هندوستان و از قره قوم صحرا تا دریای عمان به کنترل خود درآورد و به قلمرو ترکان اضافه کند.))
آلپ تکین به باد گوش می داد . باد ادامه داد: (( اکنون چطور؟ هدف خود را انتخاب کرده ای؟ ))
آلپ تکین پاسخ داد: ((آری ، فکری در ذهنم دارم.))
باد گفت : (( پس در این مدت که تو هدفت را به من بگویی، بیا تا پیش شخص دیگری تو را ببرم. ))
باد گفت : (( پس در این مدت که تو هدفت را به من بگویی، بیا تا پیش شخص دیگری تو را ببرم. ))
#ادامه_دارد
👤نویسنده: یاشار کرمی
@Eminentidea
*
سلطان آلپ تکین یا به فارسی آلپ تگین بنیانگذاز سلسله غزنویان است.
*
سلطان آلپ تکین یا به فارسی آلپ تگین بنیانگذاز سلسله غزنویان است.
Comments
Post a Comment